نفس  و  همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد نفس و همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
پیوند آسمانی ما پیوند آسمانی ما ، تا این لحظه: 15 سال و 6 روز سن داره

امیرمحمد گل همیشه بهار باغ زندگیمون

سفرنامه شمال از 22 مردادتا 26 مرداد 1392

عزیز دلم بابایی بخاطر اینکه کارمند نمونه شده از طرف محل کارشون دعوت شدیم به شمال برای مدت 5 روز با برگزاری کلاس آموزشی من و شما و بابایی با هم روز سه شنبه 22 مردادماه ساعت 5 صبح رفتیم شمال جهت گذروندن تعطیلات خیلی خوب بود بابایی صبحها می رفتن کلاس من و شما هم بعد از صرف صبحانه میرفتیم کنار ساحل برای بازی - ولی بازم با نی نی کوچولو کمی من و بابا اذیت شدیم ولی اشکال نداره سختیهای شما البته اگه سختی باشه همش لذت بخشه اینم عکسهای قشنگ شما که در ویلا وکنار دریا انداختیم خیلی خوب بود .شنبه 26 مرداد صبح ساعت 5 برگشتیم امیرمحمدو بازی با بیلچه امیرمحمد در حال شنا در دریا امیرمحمد بعداز افتادن در آب دریا اردک کوچولو ...
29 مرداد 1392

محمد طاها کوچولو پیش مامان و باباش برگشته

جیغغغغغغغ دست و هوراااااااااااااااااااااااا الحمدا.. خدایا شکرت که صدای ما را شنیدی و دعاهامون مستجاب شد و این فرشته کوچولو به آغوش مامان و باباش برگشت خدایا 100000 مرتبه شکرت بخاطر این خبر خوش لطفا به این سایت جهت مشاهده کامل خبر مراجعه کنید         www.92329.blogfa.com   عکس های محمد طاها (یک ساعت پیش)     ...
28 مرداد 1392

امیرمحمد به افطاری دعوت شد جمعه 1392/05/06

عزیزم روز جمعه منزل خاله مریم دوست مامانی افطاری دعوت شدیم هرسال  افطاری را به آقایون      می دهند ولی بعضی خانمها را هم دعوت می کنند البته به تعداد محدود ... من و شما با هم رفتیم. باباحسام گفت که من شما را نبرم، هم شما اذیت نشید در جای شلوغ ، هم به خودم خوش بگذره منم گفتم نه بابا بچم همش توی خونس میخوام ببرمش مهمونی دلش باز بشه با هم دیگه آماده شدیم لباسهای خوشگل پوشیدیدم و رفتیم ... اول که وارد شدیم پسر خیلی خوبی بودی آقایون در سالن نشسته بودن و خانمها که تعدادشون زیاد نبود در یکی از اتاقها نشستیم ، ولی کمی که گذشت شما سفره افطار را دیدی و هوا هم که گرم بود و ما بزرگترها توقع داریم شما مثل ما یک گوشه مؤدب بشین...
7 مرداد 1392

امیرمحمد و مسابقه نی نی شیکمو

آخی بمیرم مامان جون پسر قشنگم میخواست در مسابقه نی نی شیکمو شرکت بکنه که فعلا اشتها نداره  فدات بشم مامان قربونت برم میخواستم ازت عکسهای حرفه ای و خیلی خیلی قنشگ بگیرم در حال غذا خوردن متأسفانه تا بهبودی کامل نمیشه ...
5 مرداد 1392
1